۱- پایه گذاری اصول مبتدی و تعریف ماموریتها
یک داستان قوی باید چشمانداز خوب داشته باشد و مسیری را انتخاب کند. هر کسب و کاری به دنبال سودآوری بیشتر
است و قطعا در راهاندازی یک کمپین تبلیغاتی مهمترین هدف مادی همان جذب مشتری بیشتر و کسب سود بیشتر
است اما برای داستانسرایی کمپین تبلیغاتی باید به مفهومی فرا تر از سودآوری فکر کرد.
اینکه کسب و کارتان واقعا چیست؟ چرا شرکت شما وجود خارجی دارد؟ و اینکه برند شما قرار است چه چیزی را نشان بدهد؟
اگر هدفی برای بودن داشته باشید هدفتان قطعا باید ورای مسائل مادی باشد. در داستان سرایی کمپین تبلیغاتی باید در
نظر داشته باشید مخاطبان شما را میخوانند و باید بر ذهن آنها اثر بگذارید و برای درک و شعور آنها از مسائل احترام قائل
شوید.
یکی از نمونههای خوب داستان سرایی کمپینهای تبلیغاتی کاری است که برند Honest Tea انجام داده است که با در
نظر گرفتن سلامت مصرف کنندگان و حفاظت هرچه بیشتر از محیط زیست به صورت کاملا شفاف چگونگی استفاده از
منابع محصولات خودرا با مشتریان خود در میان گذاشت و به آنها نشان داد که علاوه بر آنکه میخواهد محصول با
کیفیتی به دستشان برساند بلکه به فکر سلامتی آنها نیز هست و به حیط زیست پیرامونشان هم اهمیت میدهد.
۲- ایجاد حس اعتماد با رویکرد صادقانه
یک داستان نمیتواند با داشتن تنها یک شروع خوب برای همیشه در ذهن مخاطبان باقی بماند و یک
سریال با یک قسمت پایلوت نمیتواند موفقیت قسمتهای بعدی خود را تضمین کند، یک داستان سرایی موفق برای
رسیدن به این موفقیت و ریشه کردن در ذهن مخاطب مسیر پر فراز و نشیبی را طی میکند و تاثیرگذاری بر مخاطب و
جلب اعتماد آنها یک شبه بدست نمیآید و ممکن است حتی سالها به طول بینجامد.
یک بنگاه کسب و کار بعد از آنکه ماموریتهای خود را شناخت باید پایهای برای همهی کارهای خود پیدا کند. مثل نقطهی
پرگار. مسلما رویکردهای بازاریابی میتوانند تغییر یابند و با پیشرفت تکنولوژی ابزارهای مختلفی ایجاد شوند که
سیستمهای تبلیغاتی را به کلی تغییر دهند اما چیزی که نباید تغییر کند فلسفه و پیام کسب و کار است.
پیام پنهان در پشت یک تبلیغات اگر تغییر کند منجر به سردرگمی مخاطبش خواهد شد و هیچ مخاطب سردرگمی به
شما اعتماد نخواهد کرد. مخاطبان از محصولات کسی خریداری یا از خدمات کسی استفاده میکنند که آنها را خوب درک
کنند و به شناخت دقیقتر و بهتری برسند.
هویت برند مسئلهایست که حیات یک برند به آن بستگی دارد. حتی در زمینهی انتخاب اسم، طراحی لوگو و … این
فسلفه آغاز میشود و مسیر آن در داستان سرایی کمپین تبلیغاتی پیگرفته میشود.
۳- رعایت اصول و تاکتیکهای داستان سرایی
در داستان نویسی هم مانند هر کار دیگر ظرافتهایی وجود دارد و الگوها و تکنیکهای خاصی طراحی شده است. هرکسی
نمیتواند بیاید و چندتا کلمه بدون وزن زیر هم بنویسید و بگوید این شعر است! یک داستان جذاب معمولا دارای سه
پردهی آغازین، میانی و پایانی است که بسته به نوع روایت میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد. در زمینه داستان
سرایی کمپین تبلیغاتی هم شرکت و برند شما باید از اصول بازاریابی پیروی کند.
فیلمی که در ۲۰ دقیقه اول مخاطب را جذب نکند تا آخر فیلم هم موفق به جذب مخاطب و میخکوب کردن او روی صندلی
سالن سینما نخواهد شد. این جملهایست که خیلی از نظریه پردازان سینما به آن اعتقاد دارند. شروع یک کمپین
تبلیغاتی هم باید فوی باشد. باید در همان فعالیتهای اولیه اثرگذاری مطلوب را داشته باشد و فلسفهی خود را به درک
عموم برساند و برداشت اولیه مخاطبان از تبلیغات شرکت مثبت باشند. شروع ضعیف میتواند برند شما را به عنوان
برندی ضعیف معرفی کند که در دنیای بازاریابی اینترنتی گستردهای که این روزها مدام در حال بزرگتر شدن است بدنام
شدن مثل سم مهلک است.
در داستان سرایی کمپین تبلیغاتی خود موقعیتهای جذابی برای مخاطبان ایجاد کنید تا تحریک شوند و به موقعیت
پیش آمده فکر کنند. مشکلات این موقعیت را به مخاطبان خود شرح دهید و نشان دهید چگونه مشکلات را برطرف
میکنید یا در این موقعیت چه منافعی میتوانید برای آنها ایجاد کنید.